Ahmadimanesh



شرح مختصر نمادها و رمزها داستان قصه‌ی اهل سبا و طاغی کردن نعمت ایشان را و در رسیدن شومی طغیان و کفران در ایشان و بیان فضیلت شکر و وفا

این داستان یکی از گسترده ترین داستان های مثنوی است چندین داستان کوتاه و بلند نیز بیت آن آمده است بنابراین چنان پیچیده و درهم بافته شده که یافتن اصل داستان را بسیار دشوار می کند خود همین داستان اهل سبا در شکم داستان بلند قبلی شهر و روستا نقل شده است .

 داستان اهل سبا در واقع پرسش ها و پاسخ هایی است که امروزه نیز هنوز اعتبار دارد . اینکه فلسفه وجودی پیامبران چیست ؟ چرا خداوند آنان رامأمور راهنمایی انسان ها کرده است ؟ مولوی در این داستانبه این پرسش ها پاسخ می دهدد.

 مولانا در انتهای این داستان بحث بسیار مهمی را از دیدگاه روانشناسی اجتماعی مطرح می کند و می گوید : یکی از درد های اساسی انسان ها در طول تاریخ مقاومت لجوجانه ای است که درمقابل ارزش ها و عقاید نوین دارند . علت آن عادتی است که به ارزش های کهنه و ارتجاعی داشته و دارند به این سبب مایل به تغییر آن ها نیستند این است که در مقابل هر پیامبر و مصلح اجتماعی با سر سختی مقاومت می کنند و برای مخالفت و مقاومت خود نیز دلیل تراشی می نمایند .

نکته جالب دیگری را مولوی در این داستان بیان می کند و آن اینکه اکثر اقوام و ملل پیامبر و مصلح اجتماعی و یا انسان نوآوری را که از جامعه آنان برمی خیزد فبول ندارند و او را حقیر می شمارند چرا؟ زیرا این رفتار ریشه در عقده حقارت خود آنان دارد ( بی آنکه این اصطلاح را به کار گیرد.) از آنجایی که خود آنان بسیار حقیرند هرچه را که به وجود حقیرشان نزدیکتر باشد به نظر آنان کوچکتر و بی ارزش تر جلوه می کند و چون پیامبران معمولا از بین جامعه برمی خیزند اکثریت افراد همان جامعه نمی توانند وجود ممتاز آن ها را بپذیرند و در مقابل هر پیامبری که از آنان دورتر و بیگانه باشد از احترام بیشتری نزد آنان برخوردار است .

هر که اوشد آشنا و یار تو ** شد حقیر و خوار در دیدار تو/ هر که او بیگانه باشد با تو هم ** پیش تو او بس مه‌است و محترم / این هم از تاثیر آن بیماریست ** زهر او در جمله جفتان[1] ساریست[2] / دفع آن علت بباید کرد زود ** که شکر با آن حدث[3] خواهد نمود 3/ 2681- 2684

این شیوه رفتار در روابط فردی و اجتماعی نیز صادق است . واقعیت این است که حرمت انسان نزد مردمان فرومایه و حقیر نسبت عکس به انسانیت او دارد . هر چه انسان انسان تر و مهربان تر باشد حرمت او کمتر می شود و بر عکس کسانی که به آنان درشتی می کنند قهر می کنند و ستم روا می دارند نزد این مردمان از احترام بیشتری برخوردارند و حرف هایشان بیشتر مورد پذیرش آنان است و چون پیامبران بردبار و مهربان و صمیمی هستند از دید این مردمان حقیر غیر قابل اعتماد و بی ارزش به نظر می آیند درحالی که بزرگان و انسان هایی که روح بزرگ و قدرتمند دارند هر سخن نغز پیامبران را به جان می خرند و با ارزش می شمارند :

این بود خوی لیمان[4] دنی ** بد کند با تو چو نیکویی کنی / با کریمی گر کنی احسان سزد ** مر یکی را او عوض هفصد دهد /   با لیمی چون کنی قهر و جفا ** بنده‌ای گردد ترا بس با وفا3/ 2978- 2981



[1]  . جفتان : جمع جفت . همنشین .همنوع .

[2] .ساری : سرایت کننده . این نادانی هم ناشی از همان بیماری ( عقده حقارت ) است و مانند زهز در همه همنوعان سرایت می کند .  

[3]  . حدث : مدفوع . نجاست . برای بهبودی این بیماری باید زود اقدام کرد زیرا با وجود این مرض در انسان طعم شیرین شکر در مذاق انسان مانند مدفوع نفرت انگیز می شود .

[4]  . جمع لئیم . فرومایه .

 


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

همیاران علم امید و تدبیر عکاس خانومِ نویسنده یادگیری برنامه نویسی برای کودکان و نوجوانان کتابخانه اینترنت ابزار دقیق تدريس خصوصی ریاضی ششم | معلم خصوصي ریاضی ششم | تدريس خصوصی ریاضی ششم دبستان sarzaminelaleha50 گل سنگ اطلاعات بروز درباره حقوق وکالت